در زمان معتضدعباسی»لعنت الله علیه، بازرگان پیری از یکی از سران سپاه مبلغ زیادی طلبکار بود و به هیچ وجه نمی توانست وصول کند، ناچار تصمیم گرفت به خود خلیفه متوسل شود، اما هر وقت به دربار می آمد دستش به دامان خلیفه نمی رسید، زیرا دربانان و مستخدمین درباری به او راه نمی دادند.

بازرگان بیچاره از همه جا مأیوس شد و راه چاره ای به نظرش نرسید، تا این که شخصی او را به یک نفر خیاط در سه شنبه بازار» راهنمایی کرد و گفت این خیاط می تواند گره از کار تو باز کند. بازرگان پیر نزد خیاط رفت. خیاط نیز به آن مرد سپاهی دستور داد که دین خود را بپردازد و او هم بدون معطلی پرداخت .این جریان بازرگان پیر را سخت در شگفتی فرو برد؛ با اصرار زیاد از خیاط پرسید: چطور است که این ها که به احدی اعتنا ندارند فرمان تو را اطاعت می کنند؟»

ادامه مطلب

جو سازی دشمن علیه مترجم ومفسر قرآن/نقشه چیست؟

رهنمودهای اخلاقی و تربیتی علامه شعرانی (رحمة الله علیه)به قلم آیةالله حسن‌زاده آملى

زمان های مناسب و نامناسب خواب در قرآن و روایات

خیاط ,بازرگان ,نمی ,تو ,پیر ,راه ,بازرگان پیر ,آن مرد ,مرد سپاهی ,به آن ,سپاهی دستور

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مشاوره مذهبی Spiritual counseling وب شاپ انتخاب هدف در زندگی چتینگ بوب تنباکو اسباب بازی کودک- وسایل کمک آموزشی سایت تفریحی وب ها افزایش قد مجله ی زناشویی zanashui_mag levelmeasurement